تنفس صبح

 

حقیقت    عاشورا
حقیقت عاشورا بندگی است
شیطان در روز عاشورا تمام قوای خود را بسیج کرد تا یک ترک اولی از امام حسین (ع)بگیردامّا نتوانست.
شیطان موفق نشد حتی اهل بیت و اصحاب امام حسین(ع) را به گناه بکشاند، شاید از جنبه ای بتوان گفت که امام حسین(ع) در لحظات پایانی حیات هر یک از یارانش بر بالین آنها حضور می یافت تا آنها را از هجمه ی شیطان محفوظ دارد.
دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, :: 15:11 :: نويسنده : سحرحیدری

 

نام حسین بن علی (ع) که در فضا طنین انداز می شود، می اندیشم امروز چقدر راحت و بی مهابا شمشیر بر حلقوم اسلامی نهاده ایم که او با تمام هستی اش آن را حیات بخشید
آری ما.........همین ما......خود خود خودمان......
باور نمی کنید...سری به خیابان ها، ادارات، مغازه ها، رستوران ها، دانشگاه ها، پارک ها...بیمارستان ها و خلاصه هر کجا که در دسترستان بود بزنید
اصلاً لازم نیست راه دوری بروید، سرتان را که بلند کنید و به روبرویتان بنگرید همه چیز کاملاً روشن می شود
اصلاً چرا راه دوری برویم...همین خانه خودمان....
اگر هنوز نوری در چشمانمان جاری باشد،بتوانیم بشنویم و از زمره "صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یعقلون"ها نشده باشیم، خواهیم دید که نه تنها شمشیر بر گلوی اسلام بلکه شمشیر بر حلقوم مبارک مولایمان حسین(ع) نهاده ایم...شاید هم آن را بریده ایم
آه.... خاک بر دهانم ....چه می گویم ....ما؟! اما نه ....واقعیت دارد ...نباید باشد...اما هست...
با این حال اسم ما چیست؟...... شمر یا چیز دیگر؟!


ادامه مطلب ...
جمعه 26 آبان 1391برچسب:, :: 21:52 :: نويسنده : سحرحیدری

 

غدیر کربلای عوام بود
و کربلا غدیر خواص
در غدیر با آنکه بیعت گرفته شد
جفا شد...
و در کربلا با اینکه بیعت برداشته شد
وفا شد...
جمعه 26 آبان 1391برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : سحرحیدری

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ؛ بگو: پناه مى‏برم به پروردگار سپيده صبح(1)
مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ؛از شرّ تمام آنچه آفريده است(2)
وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ؛ و ازشرّ هر موجود شرور هنگامى كه شبانه واردمى‏شود(3)
وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ؛ و از شرّ آنها كهبا افسون در گره‏ها مى‏دمند(وهرتصميمى راسستمى‏كنند)(4)
وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ؛ و از شرّ هرحسودى هنگامى كه حسد مى‏ورزد!(5)
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ؛ بگو:پناه مى‏برم به پروردگار مردم(1)
مَلِكِ النَّاسِ؛ به مالك و حاكم مردم(2)
إِلهِ النَّاسِ؛ به (خدا و) معبود مردم(3)
مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ؛ ازشرّ وسوسه‏گر پنهانكار(4)
الَّذي يُوَسْوِسُ في‏ صُدُورِ النَّاسِ؛ كه در درونسينه انسانها وسوسه مى‏كند(5)
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ؛ خواهاز جنّ باشد يا از انسان!(6)
در اوّلین سوره، قرآن از سه شر سخن می گوید، امّا، بر یک صفت خدا تکیه
می کند.   "فلق"!
و در دوّمین سوره، از یک شر سخن می گوید و بر سه صفت"رب"، "ملک" و "اله"!
آن سه شر، فاجعه های بیرونی قدرت های ضد انسان، که حق او را می کشند، و این یک شر، فاجعه درونی که"حقیقت" او را می کشد.
سلطه "غاسق"، اندیشه کشی "نفّاثه ها"و زیان خیانتکاران، می زنند، می کشند، غارت می کنند و حقوق بشری و آزادی های انسانی را پایمال می کنند و انسان را فقیر، اسیر و جاهل می سازند، امّا به هر حال، در زیر آوار همه این فاجعه ها، انسان می ماند. امّا فاجعه این است که این قدرتهای ضدّ انسانی، برای سلطه بر او و چپاول هستی او و بهره کشی از او، امروز بیشتر از همیشه، او را از درون تخلیه می کنند، ارزش های انسانی او را فلج می سازند.
﴿دکتر علی شریعتی﴾

 

دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: 16:43 :: نويسنده : سحرحیدری

 

چه کوتاه است فاصله غدیر تا عاشورا
روز بالا رفتن دست پدر....
تا
....بالا رفتن سر پسر
لیکن غدیر در سرزمین ما
به ظهور ختم می شود
جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 22:6 :: نويسنده : سحرحیدری

 

جلال الدّین محمد مولوی می گوید:
امّا حق تعالی بندگانی دارد که همه چیز را از اسرار غیب می دانند،
 علی علیه السّلام می فرماید: " لو کُشِفَ الغِطاءُ مَاازدَدتُ یقیناً"؛ یعنی چون حجاب قالب برگیرند و قیامت ظاهر شود، یقین من زیادت نشود
﴿فیه ما فیه، ص50
جمعه 12 آبان 1391برچسب:, :: 10:38 :: نويسنده : سحرحیدری

 

خداوند می فرماید:﴿وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏ وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْباب*
وامیرالمؤمنین (ع) می فرماید:"اُوصیکُم عبادَالله بتَقوی الله الّتی هی الزّادُ و بهَا المَعاذ؛ زادٌ مُبلغٌ و مَعاذٌ مُنجحٌ"**
حضرت علی(ع) در این سخن بندگان خدا را به تقوای الاهی دعوت فرموده است، تقوایی که دو ویژگی مهم دارد:
1)هی الزّاد؛ زاد و توشه سفر آخرت
2)و بها المَعاذ؛ پناهگاه در برابر عذاب الاهی
حضرت علی (ع) ویژگی های این زاد و توشه را نیز بیان نموده است:
v                       زادٌ مبلغٌ؛ زاد و توشه ای که انسان را به مقصد می رساند
v                       معاذٌ منجحٌ؛ پناهگاهی که انسان را از خطرات نجات می دهد
 
می خواهم با مثالی بگویم منظور مولایمان از این سخن چیست:
 
دو نفر می خواهند از جنگلی طولانی و پر خطر بگذرند، از هر دو می پرسیم که آیا توشه و ابزار دفاعی با خود برداشته اید؟                           
می گویند: بله
در انتهای جنگل منتظر آنها می مانیم، امّا تنها یکی از آندو می رسد.
از او می پرسیم: چرا دیگری نرسیده؟ مگر هر دو شما توشه و وسیله دفاع نداشتید؟!
می گوید: بله داشتیم ولی توشه او آن مقدار نبود که او را به مقصد برساند و نیز ابزار نجات او هم مناسب و کافی برای پناه دادن به او نبود، به همین دلیل او نجات نیافت و به مقصد نرسید.
 
سفر آخرت، هم طولانی است و هم پرخطر، لذا لازم است انسان توشه و پناهگاه کافی به همراه داشته باشد، بنابراین تنها با چند کار شایسته نمی توان این سفر را به سلامت پیمود بلکه باید کوله پشتی انسان پر از تقوا باشد.
*سوره بقره/آیه 197
**خطبه 114 نهج البلاغه
 
 
چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, :: 15:25 :: نويسنده : سحرحیدری

 

v                       ابراهیمی ! اسماعیلت را قربانی کن،
به دو دست خویش، کارد بر حلقش نه، تا کارد را از حلقوم خلق برداری،
خلقی که هماره در پای قصرهای قدرت، بر سر گنجینه های غارت و در آستانه معبدهای ضِرار و ذلّت، ذبح می شود،
تیغ را بر حلقوم اسماعیل خویش بنِه، تا توان آن را بیابی که تیغ را از دست جلّاد بگیری !
v                       ابراهیم وار زندگی کن، و در عصر خویش، معمار کعبه ی ایمان باش، قوم خویش را از مرداب زندگی راکد و حیات مرده و آرام، خواب و ذلّت جور و ظلمت جهل، به حرکت آر.
﴿دکتر علی شریعتی/کتاب تحلیلی از مناسک حج/ص75و76
 
جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 10:46 :: نويسنده : سحرحیدری

 

 
امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند:" تَخَفَّفوا تَلحَقوا ؛ سبکبارباشید تا برسید"*
و شهیدان به راستی پرندگانی بودند که بر پای خود تعلّقات دنیوی نبسته بودند
کجایید ای شهیدان خدایی         پرنده تر ز مرغان هوایی
*خطبه21 نهج البلاغه
دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 21:40 :: نويسنده : سحرحیدری

 

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لايُظْلَمُونَ *
 
 
 
چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثراً” رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد ما بدون هیچ تأخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن
استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری کلاس
بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخره سالی دیگه بسه!
استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.
استاد ۵۰ ساله‌مان با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ای که به تن داشت، گفت: حالا که تونستید من رو از درس دادن بندازید بذارید خاطره ای رو براتون تعریف کنم.
من حدودا ۲۱یا ۲۲ سالم بود، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت اون ها رو می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به خود ندادم با پدرم بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل “ماش پلو” که شب عید به شب عید می خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم.
استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دونم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم
اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق، هق مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدماستاد حالا خودش هم گریه می کند


ادامه مطلب ...
شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 9:13 :: نويسنده : سحرحیدری
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنفس صبح و آدرس tanaffosesobh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: