تنفس صبح

روشهای تعلیمی اولیای الهی(1)

1-انبیای الهی، عظمت روح آدمی را به او می شناسانند، روحی که اسیر جسم شده و در میان شهوات و هواهای نفسانی پنهان گشته است، مثل بیرون کشیدن روغن از دوغ که با تکان دادن ظرف میسر می گردد.

           انبیا نیز با اندرزها، ارشادها، معرفت بخشی نسبت به خداوند و حکمتهای او در جهان آفرینش و تعالیم سازنده خویش، خمره پر از دوغ جسم را می جنبانند تا روغن روح  و جان ربّانی آن هویدا گردد.(شهیدی، شرح مثنوی، ج4، ص566)

 

 

 

 

 

 

جوهر صدقت خفی شد در دروغ         همچو طعم روغن اندر طعم دوغ

آن  دروغت این  تن فانی  بود              راستت   آن  جان  ربّانی   بود

سالها این دوغ  تن  پیدا و فاش             روغن جان اندر او فانی ولاش

تا فرستد حق  رسولی  بنده ای             دوغ  را  در خمره جنباننده ای

(مثنوی/د4،ب3030-3033)

بنابراین، اگر انبیا و اولیای الهی نباشند جسم اصل و روح فرع پنداشته می شود.

2-انبیا مثل مادرند و بندگان چون طفل، مادر اگر با کودک سخن نگوید، طفل سخن گفتن نمی آموزد، انبیا نیز انسان ها را با تعالیم و ارشادهای خود از گنگی خارج می کنند تا" صمّ بکمٌ فهم لا یعقلون"( بقره/171) نباشند وهدایت گردند، البته خود انسانها نیز باید مجاهدت با نفس و شیطان در پیش گیرند و پیرو مطلق انبیا باشند تا از گنگی و ضلالت نجات یابند. (شهیدی، شرح مثنوی، ج4، ص565)

 

اذن  مؤمن  وحی  ما  را  واعی است    آن چنان گوشی قرین داعی است

همچنان  که  گوش  طفل  از گفت مام   پر شود  ناطق  شود  او در کلام

ور   نباشد   طفل   را    گوش   رَشَد     گفت  مادر  نشنود   گنگی   شود

دان که گوش کرّ و گنگ از آفتی است       که  پذیرای  دم   و  تعلیم   نیست

(مثنوی/د4،ب3036-3040)

3-انبیا گاه جهت آگاه سازی دیگران از اسرار آفرینش و حکمتهای الهی پرسش هایی مطرح می کنند که خود از پاسخ آنها آگاهند و صرفاً جنبه تعلیمی به انسانهای دیگر را دارند.

مولانا نمونه هایی از این پرسشهای تعلیمی را در داستان"مطالبه کردن موسی علیه السلام حضرت را که خلقت خلقاً و أهلکتهم و جواب آمدن" آورده است، از جمله اینکه:

موسی(ع) از خداوند پرسید: خدایا چرا بندگان را می آفرینی و وقتی به کمال رسیدند آنها را قبض روح می کنی؟

خداوند پاسخ داد: می دانم پرسشت از روی جهالت و غفلت نیست بلکه برای آگاهی دیگران است، پس بر زمین دانه بکار، موسی(ع) نیز چنین کرد و وقتی محصول داد با داس همه را از زمین برکند و کاه و گندمش را جدا انبار کرد.

خداوند فرمود منظور من از آفرینش و قبض ارواح همین است که تو در مورد گندمها انجام دادی.(شهیدی، شرح مثنوی، ج4، ص565)

گفت  موسی   ای  خداوند  حساب   نقش کردی باز چون کردی خراب؟

نر و ماده  نقش  کردی   جان  فزا       و آن گهان ویران کنی این را چرا؟

گفت حق دانم که این پرسش تو را    نیست از انکار  و  غفلت  وز  هوا

ورنه   تأدیب  و  عقابت   کردمی        بهر این  پرسش   تو  را   آزردمی

لیک  می خواهی  که در افعال ما      باز جویی   حکمت    سرّ   و   بقا

تا  از  آن  واقف  کنی  مر عام را        پخته   گردانی   بدین  هر  خام  را

(مثنوی/د4،ب3001-3006)

 

شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 19:31 :: نويسنده : سحرحیدری

فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همه دارائیت

داری آن قدر که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران

می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری؟

 

 

شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : سحرحیدری

 

آیا می دانید تأثیر جمله ی" این مکان مجهز به دوربین مدار بسته می باشد" به مراتب بیشتر از تأثیر جمله ی" عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید" است؟!

شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 19:11 :: نويسنده : سحرحیدری

   حضرت محمّد(ص): علی جان مردم پس از من به فتنه و آزمونی عظیم مبتلا می شوند

 

امیر المؤمنین(ع):

یا رسول الله آن فتنه و آزمون عظیم چیست و حال مردم در آن زمان چگونه است؟

حضرت محمّد(ص):

مردمی که در آن زمان مورد ابتلا قرار می گیرند چند صفت دارند:

سيفتنون بعدى بأموالهم؛

با اموال و داراییهایشان امتحان می شوند.

و يمنّون بدينهم على ربّهم؛

در مورد مسلمان بودن خود بر خدا منّت می گذارند.

و این در حالی است که طبق فرموده قرآن این خداست که باید بر آنها به خاطر ایمانی که به آنها عنایت کرده منبت بگذارد:" يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُواْ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلىَّ إِسْلَامَكمُ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكمُ أَنْ هَدَئكمُ  لِلْايمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِين" (حجرات/17)

يتمنّون رحمته؛

آنها با تمام گناهان بزرگی که در پیشگاه پروردگار مرتکب می شوند، از خداوند انتظار رحمت دارند و خود را مشمول رحمت او می دانند.

يأمنون سطوته؛

با وجود آلودگی های فراوانی که دارند خود را از عذاب و خشم خدا محفوظ می شمارند.

يستحلوّن حرامه بالشّبهات الكاذبة و الأهواء السّاهية؛

حرام های الهی را با دو ابزار "شبهات دروغین" و "هوسهای غفلت زا" حلال می کنند.

اعمال حرامی که به آنها علاقه دارند را در زیر پوشش شبهات و هوسهای خود قرار می دهند تا هم دیگران و هم وجدان خود را فریب دهند.

 

و اما نمونه های بارز و شایع این حلال نمودن حرام ها:

*فيستحلوّن الخمر بالنّبيذ:

شراب می نوشند و می گویند عصاره میوه است.

*و السّحت بالهديّة:

رشوه می دهند و می گیرند و می گویند هدیه است.

*و الرّبا بالبيع:

ربا را به اسم معامله انجام می دهند.

 آیا ما گرفتار این آزمون و فتنه عظیم نشده ایم؟

 

پنج شنبه 23 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 6:9 :: نويسنده : سحرحیدری

جمیله رجایی دختر شهید رجایی می گوید:

قبل از اینکه پدرم به زندان بیفتد با اینکه کارشان خیلی زیاد بود، نسبت به ما وظیفه شان را انجام می دادند. سعی می کردند به وسیله کارهایشان ما را خوشحال کنند.

در یک روز تعطیل ما را به کوه بردند، در کوه به ما درس استقامت و پایداری می دادند و می گفتند:"انسان باید مثل کوه استوار و پایدار باشد".

اگر ما نمی توانستیم از کوه بالا برویم قدری صبر می کردند تا ما خودمان تلاش کنیم و اگر می دیدند نمی توانیم به ما کمک می کردند.

گاهی اسم ما را روی یک سنگ حک می کردند و به این طریق به ما پیام می دادند در طبیعت بعضی چیزها ماندنی و بعضی دیگر زایل شدنی هستند.

بر گرفته از کتاب: خلاصه خوبی ها، غلامعلی رجایی

 

پنج شنبه 23 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 7:30 :: نويسنده : سحرحیدری

یکی از دوستان همکار در وزارت آموزش و پرورش تعریف می کرد یکبار که از مأموریتی بر می گشتم

–چون نزدیک اذان ظهر بود- به راننده گفتم به دلیل اینکه داریم از نزدیک منزلمان عبور می کنیممن ناهار را به منزل می روم و بعد از آن به وزارتخانه می آیم.

وقتی وارد کوچه شدم با کمال تعجب دیدم جمعی در وسط کوچه به نماز جماعت ایستاده اند.

از دیدن این صحنه خیلی متعجب شدم و منتظر ماندم تا نماز تمام شود و راهم را به سوی منزل ادامه دهم. بعد از نماز وقتی نمازگزاران برخاستند بر تعجبم افزوده شد چون یکدفعه نگاهم به نگاه مهربان و صمیمی آقای رجائی که جلو آن عده به نماز ایستاده بود افتاد.

حال و احوالی کردیم و پرسیدم:" آقای رجائی جریان چیست؟"

پاسخ داد:" هیچی. من از این کوچه رد می شدم که دیدم دارند اذان می گویند، بلافاصله در گوشه ای به نماز ایستادم و اینها هم به تدریج به من اقتدا کردند".

 

بر گرفته از کتاب: خلاصه خوبی ها، غلامعلی رجایی

 

پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 14:42 :: نويسنده : سحرحیدری

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنفس صبح و آدرس tanaffosesobh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: