تنفس صبح

تجلی جهاد اکبر در مثنوی الهامی مولانا

در تعالیم دینی اسلام تاکید ویژه ای بر مساله تهذیب نفس گردیده و از جهاد دفاعی و نظامی برتر دانسته شده ،چنانکه پیامبر فرمودند: "افضل الجهاد ان یجاهد الرجل نفسه و هواه ؛ بهترین جهاد آن است که انسان با نفس و هوس خود پیکار کند "(نهج الفصاحه /ح1207)



ادامه مطلب ...
سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:33 :: نويسنده : سحرحیدری

 

حجيت دعاي ندبه (1)
مسأله اول :
محتوای دعای ندبه به دلیل مخاطب بودن اهل بیت (ع) در تأمین حوائج، مطابق با شرک و کفر است، زیرا که خواست هر گونه حاجتی از غیر خداوند شرک و کفر می باشد.
نقد و بررسی مسأله :
1 – مجموعه فرازهای دعای ندبه چنین است :
فراز اول: حمد و ثنای باری تعالی ( سطر 1تا 28 مفاتیح الجنان )
فراز دوم : اقرار به رسالت پیامبر (ص) و پذیرش ولایت امیر المؤمنین علی (ع) ( سطر 29تا 40)
فراز سوم : اقاریر پیرامون مقامات اهل بیت (ع) و اظهار تأسف از فقدان و غیبت حضرت بقیة الله الاعظم.(سطر41تا100)
فراز چهارم : تقاضا از خداوند ( اللهم انت کشاف الکرب و البلوی)
پس در هیچ یک از فرازها و جملات آنتقاضای حاجت از اهل بیت (ع) نشده تا دعای ندبه را مطابق با شرک و کفر کند.
2 – تقاضای استقلالی از اهل بیت (ع)آن هم به نحوی که آنان نافذالامر استقلالی در اسباب باشند شرک است و نه تقاضای طریقی – که همان معنای درست توسل و شفاعت است – یا سببیت طرقی و مأذون ، آن چه که در ادعیه شیعه وجود دارد صرفا تقاضای طریقی حواحج و سببیت طریقی و اذنی ائمه(ع) در امور است و نه تقاضای استقلالی . و لو همین تقاضا و سببیت طریقی اذنی نیز در دعای ندبه وجود ندارد.
3- آن چه که در دعای ندبه وجود دارد اظهار علاقه ندبه ای و مجازی از هجران و فقدان نسبت به غائبی است که حاضر تلقی می شود ، بنابراین غرض خطاب حقیقی نبوده و صرفا بداعی اظهار تأسف و اندوه و یا بداعی معانی دیگر انجام می گیرد که یقینا به خاطر فصاحت بیانی از مصادیق بیانات کفر آمیز و شرک آلود نیست.
رابعا : اگر در آيه شريفه " ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جا‍ؤك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما " به صراحت وساطت طريقي و سببيت اذني پذيرفته شده است و اگر توبه فرزندان يعقوب در درگاه ربوبي " يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئين " از طريق پدرشان تعريف شده بود ، و اگر وساطت عيسي (ع) در انزال غذا براي حواريون و يا شفاي مريضان و يا زنده كردن مردگان از مصاديق وساطت طريقي و سببيت اذني است و اگر مقام ائمه (ع) همانند ابراهيم خليل (ع) ، به يقين برتر از تمامي انبياء گذشته است ، پس چرا آنان اين نوع از وساطت طريقي و سببيت اذني را دارا نباشند ؟

 

دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:13 :: نويسنده : سحرحیدری

 

خدا می داند ولی...
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت

آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود!

...
و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختیبود

سؤالی که بیش از یک بار نمی توان به آن پاسخ داد
خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد، روی تخته سیاه قیامت

اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند

خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم

خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم

و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم

و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست

چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است

یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:50 :: نويسنده : سحرحیدری

 

 
 
 
 
 
خاطراتی از دکتر شیخ
 

دکتر مرتضی شیخ ، پزشک انسان دوستی است که در دوران کودکی من در مشهد مشغول طبابت بود و کسی از اهالی مشهد نیست که نامی از او یا خاطرهای از او نداشته باشد یا نشنیده باشد.

دکتر شیخ از مردم پولی نمی گرفت و هر کس هرچه می خواست توی صندوقی که کنار میز دکتر بود می‌انداخت و چون حق ویزیت دکتر 5 ریال تعیین شده بود ( خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آنزمان)، اکثر مواقع، سر فلزی نوشابه به جای پنج ریالی داخل صندوق انداخته میشد و صدایی شبیه انداختن پول شنیده می‌شد.

محله ما در مشهد نزدیک کوچه دکتر شیخ است. مادرم از قول دختر دکتر شیخ تعریف می کرد که روزی متوجه شدم، پدر مشغول شستن و ضد عفونی کردن انبوه سر نوشابه های فلزی است!

با تعجب گفتم: پدر بازیتان گرفته است؟ چرا سر نوشابه ها را می شورید؟

و پدر جوابی داد که اشکم را در آورد.

او گفت:

دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سر نوشابه‌های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند، این سر نوشابه‌های تمیز را آخر شب در اطراف مطب می‌ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از اینها که تمیز است استفاده کنند. آخر بعضی‌ها‌ خجالت می‌کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند.

 نقل از يك سبزي فروش :ابتدا كه دكتر در محله سرشور مطب بازكرده بود و من هنوز ايشان را نمي شناختم. هر روز قبل از رفتن به مطب نزد من مي آمد و قيمت سبزيها را يادداشت مي كرد اما خريد نمي كرد ، پس از چند روز حوصله ام سر رفت و با كمي پرخاش به او گفتم : مگر تو بازرسي كه هر روز مي آيي و وقت مرا مي گيري ؟ وي گفت : خير، من دكتر شيخ هستم و قيمت سبزيجات را براي آن مي پرسم تا ارزانترين آنها را براي بيماران خودم تجويز كنم .

 
از دكتر حسين خديوجم نقل است :روزي در مطب دكتر بودم و او براي بيمارانش آب پاچه تجويز مي كرد. از ايشان پرسيدم چرا بجاي سوپ جوجه ، آب پاچه تجويز مي كنيد ؟ ايشان گفتند : چون براي جبران ضعف بدن بيمار مانند سوپ جوجه موثر است و مهمتر آنكه پاچه گوسفند ارزان است .

- روزي در اواخر عمر كه دكتر در بستر بيماري بود و همانجا هم بيمار مي ديد، يكي از فرزندان ويبه ايشان پيشنهاد كرد حداقل ويزيت را 5 تومان كنيد ، دكتر در جواب گفت : عزيزم من يا ديوانه ام يا پيغمبرم ، اگر ديوانه ام كه با ديوانه كاري نمي توانيد بكنيد و اگر پيغمبرم بيخود مي كنيد به پيغمبر خدا دستور مي دهيد .

- روزي مردي از دكتر سئوال مي كند: شما چرا با اين سن و خستگي ناشي از كار از موتور سيكلت استفاده مي كنيد؟ دكتر در جواب مي گويد :منزل مريضهايي كه من به عيادتشان مي روم آنقدر پيچ در پيچ است و كوچه هاي تنگ دارد كه هيچ ماشيني از آن نمي تواند عبور كند، بنابراين مجبورم با موتور به عيادتشان بروم .

و آري اين اوج عزت انساني است ، طوري زندگي كند كه حتي نام خود را هم به فراموشي بسپارد و بحدي در خدمت مردم و البته براي رضاي خالق غرق باشد و پس از مرگ احسان و عظمت كارش آشكار گردد. دكتر شيخ بيش از اينكه دكتر باشد معلمي بود كه اخلاق همراه با مهرباني و صفا را به شاگردان و مريدان مكتبش آموزش داد.
  
 
 

 
 
 
 
یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:11 :: نويسنده : سحرحیدری

 

گفتارهای مهدوی از آیت‌الله بهجت(ره)
 
در دفتر امام زمان(ع) جزو چه کسانی هستیم ؟
 
*هرچند حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از ما غایب و از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف در دفتر و راه و رسم آن‌حضرت را می‌دانیم؛ و این‌که آیا آن بزرگوار را با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی «هرچند ضعیف» خدمتش می‌فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می‌کنیم!
 
*علایمی حتمیّه و غیرحتمیّه برای ظهور آن‌حضرت ذکر کرده‌اند. ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می‌کند، هیچ استبعاد ندارد! لازمه این‌مطلب آن است که در بعضی علایم، بداء صورت می‌گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن‌حضرت اتفاق می‌افتد.
 
 * انتظار ظهور و فرج امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، با اذیّت دوستان آن‌حضرت، سازگار نیست!
 
*چه‌قدر حضرت [امام زمان علیه‌السلام] مهربان است به کسانی که اسمش را می‌برند و صدایش می‌زنند و از او استغاثه می‌کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان‌تر است.
 
* خداوند کام همه شیعیان را با فَرج حضرت غایب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف شیرین کند! شیرینی‌ها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است.
 
*مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، دعا برای بقای ایمان و ثبات‌ قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می‌باشد.
 
 * افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می‌روند، و نمی‌دانند که خود آن‌حضرت چه التماس دعایی از آن‌ها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!
 
* امام عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در هر کجا باشد، آن‌جا خضراء است. قلب مؤمن جزیره خضراء است؛ هرجا باشد، حضرت در آن‌جا پا می‌گذارد.
 
*قلب‌ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف آن‌جا هست.
 
*اشخاصی را می‌خواهند که تنها برای آن‌حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن‌حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!
 
*به‌طور یقین، دعا در امر تعجیل فرج آن‌حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه!
 
 *آری، تشنگان را جرعه وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می‌دهند. آیا ما تشنه معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی‌دهد، با آن‌که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می‌کند؟!
 
*ائمه علیهم‌السلام فرموده‌اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می‌آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید!
 
* تا رابطه ما با ولی‌امر، امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطه ما با ولی‌امر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هم در اصلاح نفس است.
 
*چه قدر بگوییم که حضرت صاحب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در دل هر شیعه‌ای یک مسجد دارد!
 
 
 * هرکس که برای حاجتی به مکان مقدسی مانند مسجد جمکران می‌رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطه فیض، یعنی فرجِ خود آن‌حضرت را از خدا بخواهد.
 
*خدا می‌داند در دفتر امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می‌شود. همین‌قدر می‌دانیم که آن‌طوری که باید باشیم، نیستیم!
 
*آیا می‌شود رئیس و مولای ما حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!
 
*اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟!
 
 *با این‌که به ما نه وحی می‌شود نه الهام، به آن واسطه‌ای که به او وحی و الهام می‌شود توجه نمی‌کنیم؛ درحالی‌که در تمام گرفتاری‌ها– اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی– می‌توان به آن واسطه فیض؛ حضرت حجّت علیه‌السلام، رجوع کرد.
 
* حضرت غایب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش‌از همه، در نزد خود آن‌حضرت است. با این‌همه، به هرکس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید!
 
 *راه خلاص از گرفتاری‌ها، منحصر است به دعا‌کردن در خلوات برای فرج ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف؛ نه دعای همیشگی و لقلقه زبان...، بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.
 
 ما در دریای زندگی در معرض غرق‌شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.
 
 دعای تعجیل فرج، دوای دردهای ما است.
 
* با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ‌الله‌الناظره است، آیا می‌توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟!
 
 
 
یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:29 :: نويسنده : سحرحیدری

 

 
 
   فقيري نزد نظا م الملك رفت و از ميان شال كمرش كیسه اي درآورد و گفت: اي پادشاه
بخشنده به من ببخش آنچه كه كرم توست، نظام الملك دستور داد چند سكه اي به او دهند،
مرد فقير به داخل كیسه نگاهي انداخت و دوباره ناله سر داد و بيشتر طلب كرد.
   نظام الملك باز هم دستور داد به او چند سكة ديگر بدهند امّا مرد دوباره بيشتر خواست.
هرقدرکه‌به كیسه ها مي افزودند، مرد باز هم راضي نمي شد، تا اينكه اضافه بر کیسه او چند
کیسه طلاي ديگر نيز به او دادند.
   مرد فقير لبخندي از روي رضايت بر لبانش جاري شد و نفس راحتي كشيد، لحظه اي
بعد به آرامي به سوي نظام الملك رفت و سکه ها را پيش پاي او گذاشت، نظام الملك كه
شگفت زده شده بود پرسيد؟ اين چه كاريست، چرا بعد از اين همه طلب و اصرار همه را به
ما برمي گرداني؟!
   مرد فقير در حاليكه همچنان لبخند مي زد گفت: من هميشه آرزو داشتم كه چيز با ارزشي
داشته باشم تا به شما تقديم كنم، اما آنچه لايق مقام شما بود نداشتم. تا اينكه به ذهنم رسيد كه نزد شما بيايم و آنچه شما به من مي بخشيد را به خودتان هديه نمايم.
نظام الملك گفت: به راستي که همه انسانها بايد نسبت به پروردگار خود چنين كنند و آنچه
خدا از نعمت و خير و ازجان و مال به آنها عنايت نموده است را در راه او انفاق كرده و به كار
گيرند كه خداوند خود تجلي گاه احسان است: «الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة وممّا رزقناهم ينفقون »؛آنانك‌ه به غيب ايمان م يآورند و نماز بر پا م يدارند و از آنچه روزيشان
كرده ايم، انفاق مي کنند باتقوايان هستند(سوره بقره،آیه ۳)
«لايستأذنك الذين يؤمنون بالله واليوم الآخر أن يجاهدوا بأموالهم و أنفسهم والله عليم بالمتقين»؛كساني كه به خدا و روز واپسين ايمان دارند براي جهاد با مال و جانشان از تو
رخصت و عذر نمي خواهند وخدا به حال پرهيزكاران آگاه است ».(سوره توبه،آیه ۴۴ )

 

پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:27 :: نويسنده : سحرحیدری

 

   روزي حضرت علي(ع)در مسجد بر منبر نشسته بود و براي يارانش خطبه مي خواند و موعظه مي نمود كه ناگهان زن و مردي با شتاب وارد شدند و از سلام و درود با التماس از حضرت درخواست كمك كردند، مرد در حالي كه نفس نفس مي زد گفت: يا امير المؤمنين به دادمان برسيد كه زندگيمان در حال فروپاشي است.
   حضرت با آرامش و وقار و لبخندي بر لب فرمودند: آرام باشيد و ماجرا را براي من شرح دهيد. مرد گفت: من غلام یكي از بزرگان كوفه هستم، بدون اجازه مولايم زني را ترويج نموده ام، مولايم بر من خشم گرفته و به ازدواجم راضي نيست.
زن نيز درحالي كه مي گريست و از شدت اضطراب مي لرزيد گفت: من پناهي جز شوهرم ندارم، بدون او چه كنم و به كجا بروم.
   حضرت از غلام خواست تا برود و مولايش را در مسجد حاضر كند. غلام هم چنين كرد. مولايش گفت: يا اميرالمؤمنين بين ما حكم بفرماييد. حضرت فرمود: بين آنها را جدايي بينداز، غلام و همسرش و همه حاضران راموجي از بهت و حيرت فرا گرفت.
مولا به غلام گفت: اي خبيث زنت را طلاق بده. ناگهان حضرت علي(ع) دستانش را بر شانه هاي غلام گذاشت و فرمود: اكنون ميان دو كار مخيري؛ نگه داشتن يا طلاق دادن همسرت.
مولا با تعجّب پرسيد: چطور شد يا امير المؤمنين؟
   حضرت تبسمي نمود و فرمود: تو كه به غلامت گفتي زنت را طلاق بده در واقع رضايت خود را ازدواج اواعلام داشتي، پس او مي تواند همسرش را نگه دارد يا طلاق دهد، مگر نشنيدي كه پيامبر(ص)فرمودند:
«أبغض الحلال إلي الله الطّلاق؛ خشم انگيزترين كار حلال در پيشگاه خدا طلاق است »و نيز تأ كید نمودند كه: «تزوّجوا ولا تطلّقوا فإنّ الطّلاق يهتزّ منه العرش؛ ازدواج كنيد و طلاق ندهيد، چرا كه طلاق عرش را به لرزه در مي آورد .»
   تو كه نمي خواهي مايه خشم خدا و لرزش عرش او شوي؟!
   در همين حال حاضران در مجلس با شادي و سرور تكبير سردادند.
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:23 :: نويسنده : سحرحیدری

 

   شاگردی نزد استاد آمد و از او خواست تعلیمی به او دهد که در دنیا و عقبی به کارش آید، استاد به شاگرد گفت: تا شتری آماده کند که راه سفر در صحرا در پیش گیرند، شاگرد هم چنین کرد، فردا روز، راه صحرا در پیش گرفتند وتا شب گرم تعلیم وتعلّم و بحث در مورد توکّل بر خدا بودند. شب هنگام استاد به شاگرد گفت بساط راحتی بگستراند و پاهای شتر را ببندد.  شاگرد بساطی فراهم کرد، اما با خود گفت:  چقدر تعلیمات امروز استاد دلپذیر و کارآمد بود، توکل به خدا می کنم،  و شتر را بدون پابند رها کرد.
    صبح فردا، استاد شتر را طلب نمود تا بر آن سوار شود، ولی شاگرد با شرمساری نزد استاد آمد و گفت : دیشب شتر را با توکل بر خدا رها نمودم و امروز هر چه می جویم آنرا نمی یابم. استاد لبخندی زد و گفت:  آنچه باید بیاموزی و سر لوحه زندگی خود سازی همین است:"با توکل زانوی اشتر ببند "، که خداوند بهشت را پاداش افرادی  می داند که همراه توکل بر او، ایمان و عملشان نیز نیکوست وصبورند:"والذین آمنواوعملوا الصالحات لنبوّئنهم من الجنّةغرفاًتجری من تحتهاالانهارخالدین فیهانعم أجر العاملین الذین صبرواوعلی ربهم یتوکّلون؛وکسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، قطعاً آنها را در غرفه هایی از بهشت جای  می دهیم که از پای درختانش نهرها جاری است، جاودانه در آنجا خواهند بود، پاداش عمل کنندگان چه نیکوست، همان کسانی که صبوری کردند و بر پروردگارشان توکل می کنند."(سوره عنکبوت، آیات ۵۸و۵۹)
 
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:14 :: نويسنده : سحرحیدری

 

تأثیر طهارت (غسل و وضو) بر ایمنی حواس
در اهمیت نظافت صورت همین نکته کافی است که چهارحس از مجموع حواس پنجگانه بشری وابستگی کامل به صورت دارند.
تماس آب با چشم ، بینی ، دهان و پوست صورت با آلودگی هایی که بیماری ایجاد می کنند مقابله می کند.
حداقل سه بار شستشوی صورت هرگونه آلودگی محیطی را از آن خواهد زدود. توجه به این نکته مهم است که دو راه عمده ابتلا به عفونتهای دهانی و استنشاقی هردو مربوط به محدوده صورت هستند.
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:5 :: نويسنده : سحرحیدری

فلسفه پزشکی وضو

مطلب اول:
منشأ اصلی میکروبها فضولات دفع شده از انسانها و دیگر جانوران است ، مثل ادرار ، مدفوع ، خون و...
بافتهای مرده نیز بهترین بستر برای پرورش و افزایش میکروبها می باشند .
از نظر بهداشتی شستن صورت و دستها آن هم پنج بار یا لااقل سه بار در شبانه روز ، سطح خارجی پوست را پاکیزه و میکروبهای خارج شده از روزنه های پوستی وسلولهای از بین رفته در سطح پوست را می زداید و اثر قابل ملاحظه ای در نظافت بدن دارد، مسح کردن بر سر و پشت پاها که شرط آن رسیدن آب به موها یا پوست تن است، سبب می شود که این اعضا را نیز پاکیزه بداریم .
اسلام این پاکی و پاکیزگی را جزئی از واجبات شرعی دانسته است .
تحقیقات و بررسی های انجام شده نشان می دهد که میکروبهای موجود در بینی ، دهان ، گلو و دیگر اعضای کسانی که غیر مسلمانند و نماز نمی خوانند بسیار بیشتر از کسانی است که نماز می گزارند و همواره وضو می گیرند.

وظایف پوست:
۱- سپری است برای بدن و مانع از ورود میکروبها.
۲- کنترل دمای بدن بوسیله ی عرق کردن در گرما و منقبض شدن در سرما.
۳- خارج کردن مواد زائد و سمی بر جای مانده از متابولیسم سلولها در خون که از طریق عرق خارج می شوند.
۴- جلوگیری از ورود آب در بدن.
۵- تولید ویتامین D ،از اشعه فرابنفش خورشید که برای استخوانها و دندانها مفید است .
۶- حس لامسه.
۷- تنفس و جذب اکسیژن.
بهداشت پوست
اگر چنانچه یک شخص همواره پوست خود را پاکیزه نگه ندارد و به شستشوی آن نپردازد چربی های ترشح شده توسط پوست بر روی لایه ی خارجی آن باقی خواهد ماند و نیز سلولهای پوست بر همدیگر تراکم خواهند یافت. این چربی ها و سلولهای مرده سبب جذب میکروبها ، غبار و مواد آلاینده ی محیط و متراکم ساختن آنا بر روی سطح پوست می شوند .
لذا روزنه های پوست بسته شده ترشح و خارج شدن عرق بدن ، کاهش یافته ، جذب اکسیژن توسط پوست به حداقل می رسد ، دمای حرارت بدن غیر قابل کنترل شده ، مواد زائد و سمی در خون افزایش می یابند در نتیجه انسان مبتلا به مسمومیت در خون ، کم خونی ، رنگ پریدگی ، سستی بدن و ضعف شدید می شود که این امر بر دیگر دستگاه های بدن نیز تأثیر منفی بر جای می گذارد.
با توجه به وظایف حساس پوست به اهمیت رعایت بهداشت آن پی می بریم.
مطلب دوم:
تماس آب با پوست بدن اثر خاصی در تعادل " اعصاب سمپاتیک " و " پارا سمپاتیک " دارد.
اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک : این دو رشته اعصاب در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاه های داخلی و خارجی گسترده اند ، وظیفه اعصاب سمپاتیک تند کردن و به فعالیت واداشتن دستگاه های مختلف بدن است ، و وظیفه اعصاب پاراسمپاتیک ، کند کردن فعالیت آنهاست ، در واقع یکی نقش گاز اتومبیل و دیگری نقش ترمز را دارد ، و از تعادل این دو دسته اعصاب نباتی ، دستگاه های بدن به طور متعادل کار می کنند.
تلاش و فعالیت روزانه ممکن است این تعادل را به هم بزند.
این موضوع نیز ثابت شده است که از جمله اموری که می تواند اعصاب سمپاتیک را به کار وادارد و تعادل از دست رفته را تأمین کند تماس آب با بدن است.
اینجاست که به اهمیت و تأثیر گذاری وضو بر تمامی دستگاه های بدن پی می بریم.

یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:17 :: نويسنده : سحرحیدری

پناه به ظالمان!

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:

ولایزال بلاؤهم عنکم حتی لایکون انتصار احدکم منهم الا کانتصار العبد من ربه ، والصاحب من مستصحبه ، ترد علیکم فتنتهم شوهاء مخشیه ، و قطعا جاهلیه ، لیس فیها منار هدی و لاعلم یری
بلا و ستمهای آنها نسبت به شما نیز همچنان ادامه خواهد یافت تا آنجا که هیچ پناهگاهی نیابید واستمداد شما از آنها به استمداد برده ای می ماند که در برابر ظلم مالک خویش از او کمک بطلبد ، یا همچون دوستی که از تعدی و اجحاف دوست خود به خود او پناه ببرد.
فتنه های آنها پشت سر یکدیگر بر شما وارد می شود ، با قیافه ای زشت و ترسناک و همراه پاره ای از آداب و رسوم جاهلیت در آن زمان نه راهنمایی در آن میان خواهد بود و نه پرچم نجاتی. (نهج البلاغه/خطبه9)

 

یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:15 :: نويسنده : سحرحیدری

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنفس صبح و آدرس tanaffosesobh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: