تنفس صبح
شاگردی نزد استاد آمد و از او خواست تعلیمی به او دهد که در دنیا و عقبی به کارش آید، استاد به شاگرد گفت: تا شتری آماده کند که راه سفر در صحرا در پیش گیرند، شاگرد هم چنین کرد، فردا روز، راه صحرا در پیش گرفتند وتا شب گرم تعلیم وتعلّم و بحث در مورد توکّل بر خدا بودند. شب هنگام استاد به شاگرد گفت بساط راحتی بگستراند و پاهای شتر را ببندد. شاگرد بساطی فراهم کرد، اما با خود گفت: چقدر تعلیمات امروز استاد دلپذیر و کارآمد بود، توکل به خدا می کنم، و شتر را بدون پابند رها کرد.
صبح فردا، استاد شتر را طلب نمود تا بر آن سوار شود، ولی شاگرد با شرمساری نزد استاد آمد و گفت : دیشب شتر را با توکل بر خدا رها نمودم و امروز هر چه می جویم آنرا نمی یابم. استاد لبخندی زد و گفت: آنچه باید بیاموزی و سر لوحه زندگی خود سازی همین است:"با توکل زانوی اشتر ببند "، که خداوند بهشت را پاداش افرادی می داند که همراه توکل بر او، ایمان و عملشان نیز نیکوست وصبورند:"والذین آمنواوعملوا الصالحات لنبوّئنهم من الجنّةغرفاًتجری من تحتهاالانهارخالدین فیهانعم أجر العاملین الذین صبرواوعلی ربهم یتوکّلون؛وکسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، قطعاً آنها را در غرفه هایی از بهشت جای می دهیم که از پای درختانش نهرها جاری است، جاودانه در آنجا خواهند بود، پاداش عمل کنندگان چه نیکوست، همان کسانی که صبوری کردند و بر پروردگارشان توکل می کنند."(سوره عنکبوت، آیات ۵۸و۵۹)
نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:14 :: نويسنده : سحرحیدری
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آرشيو وبلاگ پيوندها
|
||||||||||||||||
![]() |